سارا

سارا

سارا

سارا

یه روز پنجشنبه

((به دلیل مسائل حفاظتی و امنیتی از ذکر جزئیات اماکن خودداری شده  و اسامی به صورت مستعار یا مخفف آورده شده است.))

شاید یکمی دیر شروع به نوشتن خاطراتم کردم .الان من در پانزدهمین ماه خدمت سربازیم .توی این مدت هم خاطره تلخ داشتم و هم شیرین ، هم خوب و هم زشت ولی همه اینها هیچکدام به این معنا نیست که با سربازی یا حداقل سیستم فعلی سربازی موافق باشم.قبل از آمدن به سربازی اونو یه کار بیهوده و وقت تلف کنی می دونستم . با گذشت زمان برام ثابت شد که چندان اشتباه نمی کردم.در این نوشته ها سعی خواهم کرد که خاطرات روزانه سربازی را تا جائی که قابل بازگو کردن باشه بیان کنم.

چند نکته در مورد جائیکه خدمت می کنم : 1- از عجایب اینجا اینه که زمان توش نمی گذره برای نمونه صبح رفتیم مسجد کلاس عقیدتی کلی خوابیدیم ، کلی هم حاج آقا صحبت کرد باز بعدش هم چرت زدیم فکر می کنی که 4 ساعت گذشته ولی همش 40 دقیقه گذشت. کفر آدم در میاد. یعنی اگه زمان سر جلسه کنکور هم اینجوری حرکت می کرد الان نفر اول آزمون سراسری بودم.2- عجیبتر از قبلی اینه که با شروع روز جدید قوانین با روز گذشته 180 درجه فرق می کنه ولی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده . ( مریخ برای چی برید؟!!)  3- به طور خلاصه میگم اینقدر عجایب می بینید که دیگه عجایب هفتگانه اصلاً عجیب نیستند ، خیلی هم طبیعی هستند.

اول هرروز با مراسم صبحگاه شروع میشه ، طبل و شیپور. اداره مراسم صبحگاه با سرهنگ ظ هست. خیلی آدم باحالیه من که خیلی خوشم میاد ازش . امروز صبح می خواست بچه ها رو بفرسته کوه ، هیچکی  نمی رفت سرهنگ می گفت بیس مبارک  رو یکم جمع و جورش کنید برید کوه . بلاخره یه تعدادی رو فرستاد تا به قول خودشون جمع و جور شن. بقیه رو هم 5 دور، دور زمین دووند.

امروز  سرهنگ (رئیس) حسابی سرحال بود اصلاً به کسی کار نداشت. وقتی که خوش اخلاقه خیلی باحاله یه جورائی بامزه است همیشه سعی می کنه لبخندش یا خندیدنش رو پنهان کنه، ولی وای به وقتی که عصبانی شه چوب سه سر  تو پاچه آدم می کنه. کلاً امروز از اون روزائیه بود که کسی به کسی کاری نداشت و همه تو لاک خودشون بودند. از اونجائیکه تو این هفته دو روزمتوالی هم رئیس پاسدار بودم  و هم مداومتکار حسابی خسته شده  بودم ، لحظه شماری می کردم که زودتر وقت بگذره. بالاخره تموم شد. وای نمی دونید چه لحظه ای هست. از در دژبانی در آمدم می خواستم پرواز کنم. اصلاً رنگ آسمون بیرون فرق داره . کلاغاش هم فرق دارند.!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
sokoot جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ

ta hala fek kardy ke age asemoone bi rango kalaghaye bisar sedae oon gharargah nabood hichvaght abie ghashange asemoone biroon va ghar ghare kalaghae biroon vasat inghadr motefavet be nazar nemiresid ??

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد